جدول جو
جدول جو

معنی رنگ شندی - جستجوی لغت در جدول جو

رنگ شندی
رنگ ریختن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رنگ زردی
تصویر رنگ زردی
زرد بودن رنگ چهره، کنایه از شرمندگی، برای مثال طمع آرد به مردان رنگ زردی / طمع را سر ببر گر مرد مردی (ناصرخسرو - لغت نامه - رنگ زردی)، در پزشکی یرقان، زردی
فرهنگ فارسی عمید
(رَ گِ شَ کَ / شِ کَ)
رنگی که زردیش کم و مایل به سرخی بود. رنگ آل. رنگ نباتی. (آنندراج) :
تنگ کرده ست بسی حوصلۀ تنگ شکر
از لب پستۀ آن مهوش و رنگ شکری.
تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ گِ زِ دَ / دِ)
رنگ سبز. (بهار عجم) (آنندراج) :
ز رنگ زنده اش فیروزه مرده
رگ کان زمرد نیش خورده.
ناظم هروی (در تعریف عصا از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
(رَ زَ)
کنایه از خجلت و شرمساری و شرمندگی:
طمع آرد به مردان رنگ زردی
طمع را سر ببر گر مرد مردی.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(رَ بَ)
بستن رگ نشترخورده به وسیلۀ دستمال و پارچه و امثال آنها
لغت نامه دهخدا
تصویری از رنگ شدن
تصویر رنگ شدن
((~. شُ دَ))
فریب خوردن
فرهنگ فارسی معین
آتش بس
دیکشنری اردو به فارسی